اللهم انی اجدد له فی صبیحته یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا وعقداو بیعه له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابدا...

 ای خدای عهد های ناگسستنی!قدمهامان را برای صداقت و ثبات،سرپنجه هامان را در تعهد و وفا و قلبهامان را در سرشاری مدام از مهرش مدد فرما.
ای خدای میثاقهای ماندنی!اطمینان ما را به او و یقینمان را به وثوقش بیفزای!از ما شمشیرزنانی ساز که نه در داغ خرماپزان،نه در سوز برف ریزان و نه در پوسیدگی پائیز،ربیع طراوتش را با هیچ متاعی معامله نکنیم!
ای خدای قول های از یاد نرفتنی! بد عهدی ما را سبب سرشکستگی مان مخواه و ناسپاسی هایمان را سبب سوز ترحمش مکن!به ما بفهمان که نقض هر پیمانی پس از او رواست و حالیمان کن که قرار عاشقی هماره پا برجاست! ما را از مصالحه برسر او باز دار و پایمان را گامزن کوچه اش بدار.

 اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه والذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

 ای خدای ابوطالب و علی! او را از شعب تشنه کامی رهایی ده! ما را شمشیر بسته به نگهبانیش بگذار در احد تنها ماندنش.امروز که در حرای نا پیدای مناجاتش برایت دعای بعثت می خواند و فردا که با مسومین ملائک بر اریکه ظفرش می نشانی،لحظه لحظه بودنمان را به پا در رکاب بودنش رقم زن!
ای خدای مهدی و من!
هرچه پدری کرد،از احسان به او کم گذاشتم،هرچه برایم دل سوزاند من بیشتر زخمش را نمک زدم.او صبح تا شام برایم زحمت کشید و من بی خبر از همه جا با کودکی خویش سرگرم بودم،پیرش کردم،هر موی سپیدش قصه یک امتحان من است.دستم را محکم گرفته و من به زور،خودم را از دستش می کشم.عصای دستش نشدم که هیچ،باری شدم به دوشش.خدایا! مرا لایق فرزندیش کن! اینهمه عطایش شایستگی می خواهد.قذر او را بشناسان و منزلت او را نمایان کن.

 اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جهلته علی عبادک حتما مقضیا فااخرجنی من قبری موتزرا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوه الداعی فی الحاضر و البادی.

 ای خدای خفتگان از یاد رفته!
وقتی باد های فراموشی، میان ما و نزدیکترین کسانمان،بوستان های اتصال را به شنزارهای بی نشانی بدل کرد،وقتی روزگاری آمد که انگارانه انگار روزگاری ما می زیسته ایم، وقتی جلاد اجل طناب موت را به گردنمان انداخت، دست کم نام ما را از لوح یاد او محو مکن!

 ...و عجل لنا ظهوره

 ای خدای هاجر و اسماعیل! ما را میان صفای دوستی و مروه مودتش هر لحظه هفتاد بار ببر و بیاور! ما را برهنه پای دنبالش بفرست و یک روز در حجر،به هجر پایان ده!
ای خدای فاطمه و محمد! این صیحه ای که در گوش مدینه پیچیده است تا او نیاید،دل را می خراشد! بر در های سوخته، آبی به دلجویی بپاش و از همه دیوارها بازخواست کن.هیچ غلافی را جز نیام او،باقی مگذار! نسل تازیانه را از زمین بردار!

ای خدای نرجس و مهدی! گلدانمان تشنگی نرگس دارد، ازناسپاسی ما تا سامرا ، از سامرا تا روم راه است.قنداقه امان را از او نگیر و از شیره جانش بی بهره مان نمیران!
 برای ظهورش صلوات

برگرفته از نشریه فرهنگی مذهبی عصر ایمان



تمامی حقوق مادی و معنوی " طلوع مهر " برای " مجنون " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم