آرزوی دیدن امام زمانش را داشت. خدمت شیخ رسید.
شیخ گفت:" چهل شب، هر شب صد بار "رب ادخلنی مدخل صدق" را بخوانید، امام زمان(عج) را می بینید."
***
رفت و آمد. گفت:" خواندم، ندیدم." جواب شیخ میخ کوبش کرد:" توی مسجد که نماز می خواندی، آقا سیدی بهت فرمود: انگشتر انداختن در دست چپ کراهت دارد. گفتی: کل مکروه جایز! آن سید امام زمانت بود.
ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 204
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
هنگام قیام مهدی عجل الله فرجه الشریف است که اسلام را بر تمامی ادیان حاکم می گرداند.
منتخب الاثر ج2 ص 35
شبهه ای ته دلش مانده بود. نمی دانست چکارش کند. سوالاتش را نوشت و داد دست محمد بن عثمان، نماینده امام.
مدتی نگذشته بود که نامه ای با خط خود امام به دستش رسید:" خدا هدایتت کند و تو را ثابت قدم بدارد.این را بدان که خدا با هیچ کس قوم و خویشی ندارد.هرکس منکر من باشد از من نیست. راهش همان راه پسر نوح است. پول هایی را هم که برای ما می فرستید فقط برای این قبول می کنیم که پاک شوید. هرکس می خواهد بدهد و هرکس نمی خواهد نه. خداوند چیز هایی به ما داده که از همه این ها بالاتر است... درباره علت غیبت هم که پرسیده بودی جوابت این آیه است:" ای مومنان درباره چیزهایی سوال نکنید که جوابش شما را ناخوش آید." پدرانم، همه مجبور به زندگانی در حکومت طاغوت زمان شان شدند ولی موقع قیام من، بیعت هیچ کس بر گردنم نیست.در زمان غیبت، من مانند خورشید پشت ابر شما را هدایت می کنم.درباره چیرهایی که به دردتان نمی خورد و تکلیفی هم به دانستن شان ندارید سوال نکنید. برای تعجیل در فرج زیاد دعا کنید که گشایشی است در کار شما.والسلام."
بحارالانوار، ج 53، ص 180
تجربه چراغ راه زندگی است.
این چراغ ها را در زندگی خودمان و دیگران، روشن نگه داریم.
اگر شعله و نوری در تجارب حیات است، چه بسا از سوختن یک جان و شعله کشیدن یک زندگی است.
چه بهتر که ان را نثار راه نوآمدگان کنیم که در آغاز راهند.
شما تاکنون، چند نمونه از این گونه مشعل ها را سر راه تاریک دیگران روشن کرده اید؟
کاش انسان ها، تجربه های آزموده را دو بار تجربه نکنند.
پس آیینه عبرت به درد چه روزگاری می خورد؟
خیلی ها با دیدن یک محبت دل می بازند و خام می شوند.
جوانی و کم تجربگی و غرور هم به کمک می آیند و یک زندگی که می توانسته شاداب و پر امید و با صفا باشد، به گورستان تیره و سرد تبدیل می شود.
خوشا به حال آنان که هنوز عصب غیرت و رگ جوانمردی در وجودشان از حس و حرکت نیفتاده است.
اگر گل نیستی،خار هم نباش...!
این طوری بهتر است.
روز بیست و سوم ذیقعده بنابر روایتی روز شهادت آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام هست و همچنین روز زیارتی مخصوصهی این امام بزرگوار. هر کدوم از معصومین یک زیارت مخوصه دارند. این روز برای مثلا سیدالشهداء علیه السلام چندین و چند روز هست. در مورد امام هشتم علیه السلام یکی ماه رجب هست که از ایام زیارتی حضرت به حساب میاد (و زیارت مخصوصهی رجبیه دارند) و در ماه رجب هم روز بیست و هفتم اولویت بیشتری داره و یکی هم روز بیست و سوم ماه ذیقعده که سفارش زیادی شده که از دور یا نزدیک ایشون رو زیارت کنیم. أَنَّهُ یُسْتَحَبُّ أَنْ یُزَارَ مَوْلَانَا الرِّضَا ع یَوْمَ الثَّالِثِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ مِنْ قُرْبٍ أَوْ بُعْد
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.
از چهره خسته و غبار آلودش می شد فهمید که از راه دور آمده، با چشم هایی غرق اشک: " زنم مرد. باردار بود. ماه آخرش بود. این همه راه آمده ام که بپرسم با بچه دفنش کنیم؟"
سرش را پایین انداخت و بعد از مدتی پاسخ داد: " مرده مسلمان حرمت دارد.دفنش کنید."
رفت. سه روز بعد برگشت. قنداقه ای دستش بود.
-- ممنون از لطفتان. پیکی که فرستاده بودید به موقع رسید وگرنه... به بچه اشاره کرد: " الان نبود."
-- پیک؟!
-- مرد لبخندی زد: " همان سوار جوان." گفت: " فنوای شما عوض شده."
صورتش خیس عرق شد.لرزید و رنگش پرید.برگشت داخل خانه.
***
نه فتوا می داد و نه از خانه بیرون می آمد. می گفت: " عالمی که فتوای غلط بدهد، همان بهتر که اصلا فتوا ندهد."
***
باز هم صدای در بود که به گوشش می رسید. قاصدی بود. نامه را گرفت و باز کرد: " شما فتوا بدهید...ما اصلاح می کنیم."
سفر به شهر امام زمان، ص19