سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در فراز و نشیب زندگی معمولا ما انسانها با موضوعات مختلفی مواجه می‌شویم و چه بسا از کنار بسیاری از آنها به سادگی بگذریم. اما حقیقت آنست که گنجینه‌ها تنها در زیر خاکها و در بستر ساختمانهای فروریخته مدفون نیستند، پس چه بسا در همین نزدیکی ما دفینه هایی ارزشمند وجود داشته باشد که تنها کمی جستجو و دقت، رمز گشای دستیابی به آنها باشد.
زیارت، در عقیده شیعه گوهری در دسترس اما خزانه ای ناشناخته است. در فرهنگ شیعه، زیارت تنها محدود به ارتباطی محدود بین زائر و امام نیست، بلکه علاوه بر اینکه ناب ترین لحظات اظهار عشق و ارادت را رقم می‌زند، این کلمات خود ذخایر ارزشمندی هستند که دقت در آنها پرده از نکات دقیق اعتقادی، زوایای مبهم تاریخی و لطایف سودمند اخلاقی بر می‌دارد.
یکی از این زیارات منقول از جانب اهل بیت (علیهم السلام) که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، زیارت امیر المؤمنین(علیه السلام) در روز غدیر است که امام هادی (علیه السلام) آنرا به ما آموخته اند. این زیارت مفصل که آنرا شیخ مفید نقل می‌کند، در حقیقت در یک نگاه، زندگانی امیر المؤمنین(علیه السلام) را از دوران مکه گرفته تا جنگهای مهم مدینه، از واقعه غدیر تا ماجرای غصب فدک، از دوران خلافت آن حضرت تا شهادت ایشان و ... به دقت به تصویر می‌کشد و در جای جای خویش ضمن تطبیق حوادث تاریخی با آیات مرتبط قرآنی، پرده از فضائل اخلاقی مولای متقیان بر می‌گشاید.
امام هادی(علیه السلام) در روز غدیر و در سالی که معتصم  عباسی آن حضرت را احضار نمود، امیر المؤمنین (علیه السلام) را با این عبارات زیارت نمودند:
«... سلام بر تو‌ای امیر مؤمنان، به خدا ایمان آوردی در حالیکه مردم مشرک بودند و حق را تصدیق نمودی، در حالیکه آنان حق را تکذیب می‌نمودند و (در راه خدا) جهاد کردی در حالیکه آنان گریزان بودند و با آیینی خالص همراه با شکیبایی و بردباری به عبادت خداوند پرداختی تا آنکه مرگت فرا رسید...
شهادت می‌دهم که تو پیوسته مخالف هوای نفس و همنشین تقوا و توانا در فروبردن خشم، و چشم پوش و درگذرنده از خطای مردم بودی (اما) هنگامی که از فرمان الهی سرپیچی می‌شد، تو خشمگین و به گاه اطاعت دستورات الهی راضی بودی و به آنچه خداوند با تو عهد نموده بود، پایبند و فرمانبردار بودی...
سلام بر تو‌ای امیر مؤمنان! تو اولین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی و برای او نماز گزاردی و جهاد نمودی و تو اولین کسی هستی که در دیار شرک و سرزمینی مملو از گمراهی به مقابله برخواستی؛ در حالیکه شیطان آشکارا مورد اطاعت قرار می‌گرفت و تو آن کسی هستی که گفتی: "فراوانی مردم در پیرامون من هرگز بر عزت من نمی‌افزاید و متفرق شدن آنان هرگز سبب وحشتم ‌نمی گردد و اگر تمامی مردم مرا فرو گذارند، هرگز نالان نمی‌شوم."...
چه بسا کارهایی که تقوا تو را از اراده انجام آن بازداشت؛ اما دیگران در آن از هوای نفس خویش پیروی نمودند، لذا افراد نادان پنداشتند تو از انجام آن (امور) ناتوانی. به خدا سوگند کسی که چنین بپندارد، راه را گم نموده و راه نیافته است.
و در آرمیدن در بستر (رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) شبیه اسماعیل(علیه السلام) بودی؛ هنگامی که پاسخ گفتی آنگونه که او پاسخ گفت و با بردباری و شکیبایی اطاعت خدا را نمودی آنگونه که او بردباری و اطاعت نمود؛ وقتی که ابراهیم(علیه السلام) به او "...گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى‏کنم، نظر تو چیست؟» گفت:«پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت!»"(1) و همین گونه هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را فرمان داد تا در بسترش بیارمی و با جانت از او محافظت نمایی، به سرعت فرمان او را پذیرفتی و جان خویش را به خطر انداختی. پس خداوند فرمانبریت را قدردانی نمود و عمل زیبایت را با گفتار خویش آشکار نمود و (فرمود): "بعضى از مردم، جان خود را به خاطر خشنودى خدا فدا می کنند .."(2)
شهادت می‌دهم که خداوند دعای پیامبرش را درباره تو به استجابت رسانید سپس به او فرمان داد تا مقامی را که به تو اعطا نموده برای امت آشکار کند تا شأن تو را بالا برد ..
(پس) پروردگار جهانیان به او وحی نمود: "اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و گر نه، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (آسیب) مردم، نگاه مى‏دارد"(3) پس رنج سفر را بر خود هموار کرد و در نیم روزی سوزان به پاخاست پس با صدایی بلند (و جملاتی رسا) سخن راند و (موضوع را) به گوش مردم رسانید.
سپس از تمامی مردمان پرسید: "آیا (پیام خداوند را) رساندم؟" پس گفتند: "خداوند گواه است که آری." پس گفت: "خدایا تو شاهد باش." سپس فرمود: "آیا من نسبت به مؤمنان از خود آنان سزاوارتر و نزدیک تر نیستم؟" پس گروههای مردمان گفتند: "آری." پس او دست تورا بلند کرد و گفت: "هرکس من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست. خدایا سرپرست کسی باش که علی را سرپرست خویش بداند و دشمن آنکس باش که با علی دشمنی کند و یار آنکس باش که او را یاری کند، و کسی را که علی را واگذارد، واگذار."
پس جز عده‌ای اندک، (از صمیم قلب) بر آنچه خداوند در باره تو بر پیامبرش نازل نمود، ایمان نیاوردند و از این رو آنان جز زیان سودی نبردند. و خداوند پیش از این علیرغم ناخوشایندی آنان، در باره تو این آیه را نازل نمود: "اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمى‏رساند) خداوند جمعیتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. آنها در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) عطا می کند و (فضل) خدا گسترده، و خداوند داناست‏."(
4)
خداوندا از رحمت خویش دور بدار کسانی را که حق ولی ات را غصب کردند و پیمان او را انکار نمودند و علیرغم یقین(بر حقانیت او) و اقرار بر ولایتش در روز اکمال دین(روز غدیر)، او را انکار کردند.»
آری، این زیارت ارزشمند، یکی از میراثهای گرانبهایی است که از امام هادی(علیه السلام) برای ما بر جای مانده است. بیایید غدیر امسال با عبارات دلنواز امام دهم، صحنه قلبمان را زیارتگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دهیم.
(برگرفته از کتاب "مفاتیح الجنان"، تألیف ثقة الإسلام شیخ عباس قمی(ره)

پاورقی ها:
1-      سوره صافات، آیه 102
2-      سوره بقره، آیه 207
3-      سوره مائده، آیه 67
4-      سوره مائده، آیه 54


آفتاب مهر...5
پنج شنبه 89/8/27 | مجنون


آرزوی دیدن امام زمانش را داشت. خدمت شیخ رسید.
شیخ گفت:" چهل شب، هر شب صد بار "رب ادخلنی مدخل صدق" را بخوانید، امام زمان(عج) را می بینید."
***
رفت و آمد. گفت:" خواندم، ندیدم." جواب شیخ میخ کوبش کرد:" توی مسجد که نماز می خواندی، آقا سیدی بهت فرمود: انگشتر انداختن در دست چپ کراهت دارد. گفتی: کل مکروه جایز! آن سید امام زمانت بود.

                                                                                                                                                                 ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 204

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
هنگام قیام مهدی
عجل الله فرجه الشریف است که اسلام را بر تمامی ادیان حاکم می گرداند.
منتخب الاثر ج2 ص 35


آفتاب مهر...4
پنج شنبه 89/8/27 | مجنون


شبهه ای ته دلش مانده بود. نمی دانست چکارش کند. سوالاتش را نوشت و داد دست محمد بن عثمان، نماینده امام.
مدتی نگذشته بود که نامه ای با خط خود امام به دستش رسید:" خدا هدایتت کند و تو را ثابت قدم بدارد.این را بدان که خدا با هیچ کس قوم و خویشی ندارد.هرکس منکر من باشد از من نیست. راهش همان راه پسر نوح است. پول هایی را هم که برای ما می فرستید فقط برای این قبول می کنیم که پاک شوید. هرکس می خواهد بدهد و هرکس نمی خواهد نه. خداوند چیز هایی به ما داده که از همه این ها بالاتر است... درباره علت غیبت هم که پرسیده بودی جوابت این آیه است:" ای مومنان درباره چیزهایی سوال نکنید که جوابش شما را ناخوش آید." پدرانم، همه مجبور به زندگانی در حکومت طاغوت زمان شان شدند ولی موقع قیام من، بیعت هیچ کس بر گردنم نیست.در زمان غیبت، من مانند خورشید پشت ابر شما را هدایت می کنم.درباره چیرهایی که به دردتان نمی خورد و تکلیفی هم به دانستن شان ندارید سوال نکنید. برای تعجیل در فرج زیاد دعا کنید که گشایشی است در کار شما.والسلام."
                                                                                                                                                                                            بحارالانوار، ج 53، ص 180


چراغ تجربه
شنبه 89/8/15 | مجنون


تجربه چراغ راه زندگی است.
این چراغ ها را در زندگی خودمان و دیگران، روشن نگه داریم.
اگر شعله و نوری در تجارب حیات است، چه بسا از سوختن یک جان و شعله کشیدن یک زندگی است.
چه بهتر که ان را نثار راه نوآمدگان کنیم که در آغاز راهند.
شما تاکنون، چند نمونه از این گونه مشعل ها را سر راه تاریک دیگران روشن کرده اید؟
کاش انسان ها، تجربه های آزموده را دو بار تجربه نکنند.
پس آیینه عبرت به درد چه روزگاری می خورد؟
خیلی ها با دیدن یک محبت دل می بازند و خام می شوند.
جوانی و کم تجربگی و غرور هم به کمک می آیند و یک زندگی که می توانسته شاداب و پر امید و با صفا باشد، به گورستان تیره و سرد تبدیل می شود.
خوشا به حال آنان که هنوز عصب غیرت و رگ جوانمردی در وجودشان از حس و حرکت نیفتاده است.
اگر گل نیستی،خار هم نباش...!
این طوری بهتر است.


23 ذیقعده
یکشنبه 89/8/9 | مجنون

روز بیست و سوم ذیقعده بنابر روایتی روز شهادت آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام هست و همچنین روز زیارتی مخصوصه‌ی این امام بزرگوار. هر کدوم از معصومین یک زیارت مخوصه دارند. این روز برای مثلا سیدالشهداء علیه السلام چندین و چند روز هست. در مورد امام هشتم علیه السلام یکی ماه رجب هست که از ایام زیارتی حضرت به حساب میاد (و زیارت مخصوصه‌ی رجبیه دارند) و در ماه رجب هم روز بیست و هفتم اولویت بیشتری داره و یکی هم روز بیست و سوم ماه ذیقعده که سفارش زیادی شده که از دور یا نزدیک ایشون رو زیارت کنیم. أَنَّهُ یُسْتَحَبُّ أَنْ یُزَارَ مَوْلَانَا الرِّضَا ع یَوْمَ الثَّالِثِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ مِنْ قُرْبٍ أَوْ بُعْد

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.


آفتاب مهر...3
یکشنبه 89/8/2 | مجنون


از چهره خسته و غبار آلودش می شد فهمید که از راه دور آمده، با چشم هایی غرق اشک: " زنم مرد. باردار بود. ماه آخرش بود. این همه راه آمده ام که بپرسم با بچه دفنش کنیم؟"
سرش را پایین انداخت و بعد از مدتی پاسخ داد: " مرده مسلمان حرمت دارد.دفنش کنید."
رفت. سه روز بعد برگشت. قنداقه ای دستش بود.
-- ممنون از لطفتان. پیکی که فرستاده بودید به موقع رسید وگرنه... به بچه اشاره کرد: " الان نبود."
-- پیک؟!
-- مرد لبخندی زد: " همان سوار جوان." گفت: " فنوای شما عوض شده."
صورتش خیس عرق شد.لرزید و رنگش پرید.برگشت داخل خانه.
***
نه فتوا می داد و نه از خانه بیرون می آمد. می گفت: " عالمی که فتوای غلط بدهد، همان بهتر که اصلا فتوا ندهد."
***
باز هم صدای در بود که به گوشش می رسید. قاصدی بود. نامه را گرفت و باز کرد: " شما فتوا بدهید...ما اصلاح می کنیم."
                                                                                                                                                              سفر به شهر امام زمان، ص19

 


زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟ بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی، پهنه ی آبی ترین دریا، به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ماه من ، ای ماه من، آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا، به دادم می رسی؟ باز هم مشهد ، مسافرها، هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد: آقا به دادم می رسی؟
میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک ولایت و امامت، شمس اشموس، امام رضا (ع) بر همگان مبارک باد.

<      1   2   3   4   5   >>   >

تمامی حقوق مادی و معنوی " طلوع مهر " برای " مجنون " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم